واژهی اَجْر در قرآن
معانی اجر در قرآن
1. ثواب و پاداش بر عمل نیك
راغب در این باره مینویسد: اجر و اجرت، ثواب دنیوی یا اخروی است كه به فرد باز میگردد، همانند كلام الهی كه میفرماید: «إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ» (3)، «وَ آتَیْنَاهُ أَجْرَهُ فِی الدُّنْیَا» (4)، «وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا» (5) و فرق كلمه اجر در معنای پاداش از جهت كاربردی با معنای جزا این است كه اجر فقط در مواردی است كه نفعی عاید فرد شود، مثل «لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ» (6) و «فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» (7) ولی كلمه جزاء در هر یك از موارد نفع و ضرر كاربرد دارد، همانند آیه «وَ جَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِیراً» (8) و «فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ» (9).2. مهر
مثل آیه «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ أَزْوَاجَکَ اللاَّتِی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ» (10). مؤلف كشاف مینویسد: «اجورهن» به معنای مهر زنهاست؛ زیرا مهر، اجرت بضع و ناموس است و دادن مهر كه در آیه از آن با كلمه «آتیت» یاد شده است، گاه به صورت نقدی است و گاه به این صورت است كه پس از تعیین، در عقد ذكر شود. (11) قریب به همین مضمون در مجمع البیان ذكر شده است. (12)همچنین اجر به معنای مهر است در این كلام الهی كه میفرماید: «فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» (13). مقصود از «اجورهُنَّ» مهر كنیزان است كه پرداخت به آنان در واقع پرداخت به موالی و مالك آنان است؛ زیرا كنیزان مالك چیزی نمیشوند (14) و مثل «اجورهنّ» در آیه «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً» كه تبیان (15) و كشاف (16) و مجمع البیان (17) به صراحت آن را به معنای مهر دانستهاند؛ البته شیعه معتقد است آیه درباره عقد موقت است و اهل سنت همانند زمخشری (18)، و فخر رازی (19) و آلوسی (20) نیز در تفاسیرشان این احتمال را ذكر كردهاند؛ ولی معتقدند حكم ازدواج موقت نسخ شده است. در مقابل، شیخ طوسی اظهار میكند قویترین دلیل بر استمرار و عدم صدور نهی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در متعه، كلام عمر است كه گفت دو متعه در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حلال بود و من آن را نهی میكنم و اگر نهی وی به جهت این بود كه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نهی كرده بود، باید به صراحت میگفت دو متعه در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و آن حضرت از آن دو نهی كرد و من نیز نهی میكنم؛ زیرا در این صورت تأكید بیشتری برای منع متعه از سوی عمر بود. پس عدم تصریح وی به نهی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیانگر این است كه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از آن، نهی نكرده است. (21)
مورد دیگری كه اجر به معنای مهر آمده، آیه «وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» (22) است؛ یعنی برای شما، زنان عفیفی كه از پیش به آنان كتاب آسمانی داده شده، حلالاند، به شرط آنكه مهرشان را به آنان بپردازید. مرحوم طبرسی (23)، بیضاوی (24) و فخر رازی (25) مقصود از «اجورهن» را مهر دانستهاند و اینكه از مهر تعبیر به اجر شده، بدین جهت است كه در عوض منافع كه همان استمتاع است قرار گرفته است. (26)
3. مزد كار
مثل آیه «إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ مَا سَقَیْتَ لَنَا» (27). مرحوم طبرسی در معنای آیه «قُلْ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً» (28) مینویسد: «ای لا اطلب منكم علی تبلیغ الوحی و اداء الرّسالة جُعلاً»: یعنی من از شما در مقابل تبلیغ وحی الهی و انجام رسالت مزدی نمیخواهم. (29)اجر به همین معناست در آیه «فَوَجَدَا فِیهَا جِدَاراً یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لاَتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً» (30) سیاق آیه گواهی میدهد كه موسی و خضر گرسنه بودند و موسی به او یادآور شد: اگر اجرتی بر كار خویش میگرفتی برای ما این امكان فراهم میشد كه به وسیله آن گرسنگی خویش را برطرف كنیم. (31) همین معنا نیز در كشاف (32) و مجمع البیان (33) ذكر شده است.
بعضی از مفسران معنای نفقه و مزد رضاع و شیر دادن را به عنوان معنای مستقل و یكی از وجوه آوردهاند (34) و نمونه آن را این كلام الهی ذكر كردهاند كه فرموده است: «فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» (35) ولی میتوان گفت این همان اجرت و مزد كار است؛ زیرا شیر دادن همانند سیراب كردن گوسفندان شعیب در آیه 25 سوره قصص و اصلاح دیوار در داستان خضر و موسی است كه در معنای سوم، آن را ذكر كردیم.
پینوشتها:
1. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه، ج1، ص63.
2. خلیل بن احمد فراهیدی؛ ترتیب كتاب العین؛ ج1، ص68.
3. یونس: 72.
4. عنكبوت: 27.
5. یوسف: 57.
6. آل عمران: 199.
7. شورا: 40.
8. انسان: 12.
9. نساء: 93.
10. احزاب: 50.
11. محمود زمخشری؛ الكشاف، ج3، ص549.
12. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان، ج7و8، ص571.
13. نساء: 25.
14. محمود زمخشری؛ الكشاف، ج5، ص500.
15. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان، ج3، ص166.
16. محمود زمخشری؛ الكشاف، ج2، ص197.
17. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان، ج3و4، ص52.
18. محمود زمخشری، الكشاف، ج2، ص 198.
19. محمد فخر رازی، التفسیر الكبیر، ج9، ص40.
20. محمود آلوسی؛ روح المعانی، ج4، ص8.
21. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان، ج3، ص166.
22. مائده: 5.
23. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان، ج3و4، ص251.
24. عبدالله بیضاوی؛ تفسیر البیضاوی، ج2، ص297.
25. محمد فخر رازی، التفسیر الكبیر، ج11، ص107.
26. محمود آلوسی، روح المعانی، ج4، ص8.
27. قصص: 25.
28. انعام: 90
29. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3و4، ص513.
30. كهف: 77.
31. سید محمدحسین طباطبایی؛ المیزان، ج13، ص347.
32. محمود زمخشری، الكشاف، ج2، ص740.
33. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج6و5، ص752.
34. حسین بن محمد دامغانی، الوجوه و النظایر، ص79. ابن جوزی، نزهة الاعین النواظر، ص113.
35. طلاق: 6.
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}